این روزها صدایش در گوشم مدام میپیچد
با آن لحن و فرمت "اوغول" گفتنش ..
برایش فاتحه ای میخوانم
دلم آرام نمیگیرد
خواهش از باجی جان قشنگم که
برود سر خاک و تماس تصویری و
زنگ میزند و ...
دیدن نگاهش از تصویرحک شده روی سنگ
و آن بالا اسم آنام ...
عجب قابی و تصویری ........
نه محزونم نه غمگین ...
ولی
خسته ام ، خسته ..خیلی
دلم برای یک صبح تا عصر کنارشان بودن
پر میکشد
سوره حشر عبدالباسط قرائت ۱۹۵۶ کاظمین
را بارها و بارها گوش دادم و
همین الان که در حال نگاشتن این یادداشت
هستم هم گوش میدهم ؛
گوش میدهم ...
همیشه عاشق قرآن بودم
حتی در تاریک ترین لحظات زندگی ام
حتی در خطاهای محضم ،
وقتی در اوجش "لو انزلنا هذا القرآن ... " را میخواند
میخواهم همان کوهی باشم که از دلتنگی
بند بند درونم از هم میپاشد...
چیست این افسانه هستی چیست ...
.
.
.
تاسوعای حسینی _ ۵ مرداد ۱۴۰۲
نوشته شده در پنجشنبه پنجم مرداد ۱۴۰۲ساعت 20:32 توسط معراج قدیم خانی واله| |
"واله خاموش"...برچسب : نویسنده : 5merajvaleha بازدید : 81