ببین جو گندمم ، یعنی کمی از فصل من مانده
زمستان رخ کند.. مُردم ، شب یلدا مرا دریاب ...
بعد از سالها یلدا .. خانه مان هستم . هوای دل اهل اینجا گرمست.
خودم را مرور میکنم تا خودی را یافته و ارائه بدهم که او هم دل گرمی دارد.
نگاه کن کودکی خودش را برای پشمک و حلوای گردو هویچ تلف میکند ، منم ؟!
چقدر آن "خودم" را دوست دارم . چون من همیشه احمق ها و کودک ها را
خیلی دوست دارم که
از قضا هردو فاکتور را آن "خودم" دارد .
"واله خاموش"...
برچسب : نویسنده : 5merajvaleha بازدید : 127