اشک و من با یک ترازو قدر هم بشناختیم
ارزش من بین که با گوهر کشیدم خویش را
برده داران زمانها چوب حراجم زدند
دست اول تا برامد خود خریدم خویش را
بزم سازان جهان می از سبوی پر زنند
چون تهی پیمانه بودم سرکشیدم خویش را
معینی کرمانشاهی
چقدر زیباست این شعر..
"واله خاموش"...برچسب : نویسنده : 5merajvaleha بازدید : 249