اما..
شیرین هم بود ..
منصفانه نیست بنشینم گریه ها و
بغضهای بی خود و با خود بیشمارم را چرتکه بندازم ؛
چند باری هم خندیدم ، پر از شور شدم ، دلم تکان خورد
هرچند مصنوعی و با سرانجامی فاجعه بار برای روحم..
یاد گرفته ام تا نصفه پر لیوان را ببینم
خالی ترشد ولی پر هم بود
انصاف میباید..
از تک تک روزهای ۹۵ سپاسگزام
حتی از تلخترینشان!
پا از خودم و داستان زندگی ام فراتر که بگذارم
از قطار عشق به ضامن اهو گرفته
تا فاجعه پلاسکو...
بزرگی میگفت :
افتادن برگی از درخت نیز جز به خواست خدا ، محالست!
شاید با فاجعه ها
درس صبر
رگ انسانیتمان
شرف و اعتقادمان
مردانگی و شرفمان
راستی و صداقتمان
و ... احیا شد .
هزینه داشت
هزینه اش : داغی بود که بر دل باید مینشست.
گذشته از تلخی ها لحظات شیرینی هم داشتیم .
وقتی برای دقیقه ای حتی شاد بودیم
وقتی برای دقیقه ای حس کردیم دنیا برای ماست
وقتی برای دقیقه ای از رخوت دور شدیم
خیلی ها رفتند
خیلی ها مردند
و
خیلی ها کشتند !
پیشتر گفته ام زمستان همه چیز را میبلعد!
اما
زمان همه چیز را سامان میدهد
من به خدای بزرگم ایمان دارم که
او حکیمترین ،
شریفترین
رفیق ترین
با حیا ترین
حق مدار ترین
و نجیب ترین ست.
با قدردانی از
داده و گرفته اش
سختی و اسانی اش
مرگ و تولدش
و سیاه و سفیدش
بیم و امید
با دل تنگ برای کوچه عشق
در ۹۵
پا به سال قشنگ ۹۶ میگذارم .
باشد که شریف بمانم و انسان زندگی کنم
و همیشه و همه حال چشم به رحمت معبودم بدوزم
که بی او هیچم و با او همه ام .
انسان بودن و شریف زیستن
تنهاترین رسالت من از خلقتم هست .
پرحرفی شد و داستان
سخن کوتاه و ..
سال نو مبارک
۱۱۰
برچسب : نویسنده : 5merajvaleha بازدید : 140