سکون ...

ساخت وبلاگ

خط ممتد روح جایی ست که نه بیداری نه خواب ...

تنفس هوایی که نمیبینی و میدانی اش

شبیه مرگ و حیاتیست که با هر کدام دیگری را

نمیبینی و میدانی ..

خیلی سال قبل این نامه رو شاید در بحرانی ترین و

اما مقدس ترین درد زندگی ام ، خوانده بودم .

این شبها چقدر نیازمند خودت بودم

نمیدانی چقدر خواندنت و شنیدنت

شرمنده از خودم و اما آرامم میکند "یا رفیق من لارفیق له" :

سوگند به روز، وقتیکه نور میگیرد و به شب، وقتیکه آرام میگیرد، که من نه تو را رها کرده ام و نه با تو دشمنی کرده ام. (ضحی 1-2)

افسوس که هرکس را بسوی تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم، او را بسخره گرفتی! (یس 30)

و هیچ پیامی از پیامهایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی. (انعام 4)

و باخشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام. (انبیا 87)

و مرا بمبارزه طلبیدی وچنان متوهم شدی که گمان کردی خودت بر همه چیز توانایی! (یونس 24)

و این درحالی بود که حتی مگسی را هم نمیتوانستی و نمیتوانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمیتوانی از او پس بگیری. (حج 73)

پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام وجودت لرزید(چه لرزشی!)، گفتم کمکهایم در راهست و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما بمن شک کردی. (چه شکهایی!) (احزاب 10)

تا زمین با آن وسعتش بر تو تنگ آمد. پس حتی ازخودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من بسوی تو باز گشتم تا تو نیز بسوی من بازگردی، که من مهربانترینم در بازگشتن. (توبه 118)

وقتی در تاریکیها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم، با من میمانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری درعشقت شریک کردی.

(انعام 63-64)

این عادت دیرینه ات بوده که هرگاه خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رو بسوی دیگر کردی و هر وقت سختی به تو رسید از من نا امید شدی. (اسرا 83)

آیا من برنداشتم از دوشت باریکه میشکست پشتت را؟

(سوره شرح 2-3)

آیا غیر از من، خدایی برایت خدایی کرده است؟ (اعراف 59)

پس کجا میروی؟ (تکویر 26)

پس از این سخن، دیگر بکدام سخن میخواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50)

چه چیز جز بخشندگیم باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟ (انفطار 6)

مرا بیاد می آوری؟ من همانم که بادها را میفرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنند و ابرهای پاره پاره را به هم فشرده میکنم تا قطره ای باران ازخلال آنها بیرون آید و بخواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این درحالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود.

(روم 48)

من همانم که میدانم در روز روحت چه جراحتهایی برمیدارد! و در شب، تمام روحت را درخواب بازپس میگیرم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آنرا بزندگی بر انگیخته، و تا مرگت که بسویم بازگردی، به اینکار ادامه میدهم. (انعام 60)

من همانم که وقتی میترسی، به تو امنیت میدهم. (قریش 3)

برگرد، مطمئن برگرد، تا یکبار دیگر با هم باشیم. (فجر 28-29)

تا یکبار دیگر دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم.

(مائده 54)

یا کریم الصفح ..

+ نوشته شده در جمعه هجدهم شهریور ۱۴۰۱ ساعت 0:49 توسط معراج قدیم خانی واله  | 

"واله خاموش"...
ما را در سایت "واله خاموش" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5merajvaleha بازدید : 120 تاريخ : سه شنبه 12 مهر 1401 ساعت: 7:43